Single ...یاد گرفته ام تنهایی را به بودن درجمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم ... Single

دستانم گرمی دستانت را می خواهد ، پس دستانم را به تو می دهم ...

 

قلبم تپش قلبت را میخواهد ، پس قلبم را به تو می دهم ...

 

چشمانم نگاه زیبایت را میخواهد ، پس نگاهم ازآن توست ...

 

عشقم ، تمامی لحظات تو را می خواهند و برای با تو بودن دلتنگی می کنند ...

 

دل من ، همان آسمان ابری ، از دوری تو ابری است .

 

درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان ، انتظار چشمانت را می کشند .

 

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگز فراموشت نخواهم کرد .

 

عاشقانه دوستت خواهم داشت ...

+ تاريخ پنج شنبه 5 / 8 / 1390برچسب:,ساعت 16:54 نويسنده A_mohammad |

 

 

با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم .

عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم .
با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم .
همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم .
همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم
.
و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.
با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم .
عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم .
با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم .
همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم .
همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم .
و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.
همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،
از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی .
اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،
آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام .
ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،
عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است .
با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.
و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت .
با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن .
با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن .
با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز .
پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش .

+ تاريخ دو شنبه 30 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 17:20 نويسنده A_mohammad |

سلام
به همه دوستاي خوبم
خيلي دلم مي خواد از همه غصه هاي درونم بنويسم
اما نمي دونم چرا تا مي خوام بنويسم
دوقطره اشك فاتحه نوشتنو مي خونه
توي شهر هميشگي خودمون غريب شدم
چند وقتي ميشه ديگه آسمونم براي غربت دلم نمي باره
همه اون حرفا و قول هاي رنگي همه واسه قشنگي بوده
كاش وقتي براي اولين بار (دوستت دارم) نوشتيم با خودكار مي نوشتيم
تا با ورق خوردن روزگار پاك نشه
اما اين يه قانونه كه بايد اول با مداد نوشت
من و اون هم با مداد نوشتيم.....
داره پاك ميشه
اما اون حواسش نيست
كاش مي شد چند سال به عقب برگشت
خاطره ها با اينكه خاك خوردن اما تا غبار از تنشون برمي داري
بازم قشنگن
خيلي وقت بود كاري به كار صندوقچه ي كوچولوي خاطره هام نداشتم
اما عصراي جمعه اونقدر دلگير هست
كه آدم ياد همه چي مي افته
همه اون چيزهايي که وقتي داري قدرشون نمي دوني
اما وقتي براي هميشه ازدست مي دي تازه مي فهمي كه چقدر تنهايي
من امروز به اندازه تمام آرزوهام تنهام
و هيچكس اندازه تنهايي منو نمي فهمه
كاش مي تونستم به گذشته برگردم
فقط چند روز
اما هميشه جز يه اي كاش بزرگ هيچي نيست
كاش امشب خواب گذشته داغونمو مي ديدم
دلم خيلي تنگ شده...

 

+ تاريخ یک شنبه 29 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 17:40 نويسنده A_mohammad |

كلي دلم گرفته يه اسمون باروني ميخوام كه با اون گريه كنم

 چرا بعد هر خنده اي بايد اشكم سرازير بشه

همه فقط خنده هام رو ميبينن به دل من نگاه نميكنن

از سكوتم سو استفاده ميكنن

دلم از سنگ نيست الان هم خيلي گرفته

كاش ميتونستم داد بزنم

اين وبلاگ هم به جاي فرياد هاي منه

توو اين محيط بسته بايد داد بزنم

...............................................................................................................

از نگاه كردن به دستانم هراس دارم

 از تنها بودن ان ها مي ترسم

از اينكه گرمي دستان ديگري بر روي ان ها نيست

اما تنها ماندنشان را به گرم بودن فقط براي مدتي كوتاه ترجيح مي دهم

سرد سرد مي مانم تا زماني كه گرمايي را براي هميشه حس كنم

+ تاريخ جمعه 27 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 18:13 نويسنده A_mohammad |

خبری ازت نبود و خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم

خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجام یا اصلا چم شده بازم

اون همه قول و قرارو اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی واسه برگشتن ندارم

اینجا گل بارونه امشب چقد این فضا غربیه
چرا من هیچی نمیگم چرا میخندم عجیبه

آخه مجبورم بخندم کسی اشکامو نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه

به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو وایساده باشم

چه لباسای قشنگی بهت میاد چقد عزیزم
تو میخندی و من از دور دارم اشکامو میریزم

خوش سلیقه ام که بودی اره بهتر از من اونه
سر تره ازم میدونم اون که میخواستی همونه

تاره فهمیدم حسودم دست تو تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو میدونه

حالا تو دست تو حلقست دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه میبینم یا دروغ بود همه حرفات

بله رو بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
ارزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی

حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم زیر قولت روی حرفام

برو خوشبخت عزیزم تو ازم خیری ندیدی
ارزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی

بله رو بگو گل من بگو و شرشو بکن
منو زندگی بی تو باورم نمیشه اصلا

داره سردم میشه کم کم خیسه از اشکام لباسم
همه گریه ها مو کردم اشکی یم نمونده واسم

میزنم بیرون از اینجا بله رو میگی نباشم
میرون اون بیرون یه گوشه دست به دامن خدا شم

بله رو گفتی تموم شد دیگه این اخر کاره
هی میخوام بگم مبارک ولی بغضم نمیذاره

هق هقم تبریك من بود واسه تو گریه کردم
قطر ه قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم

امشب تو جشنت عزیزم نمیدونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تورو واضح تر میدیدم

دیگه چشمام نمیبینه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه

اخرین جمله ی نامه م این از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم
 


 

همین الان اهنگشو دانلود کردم

گفتم بزارم واسه طرفدارای مجید خراتها

خیلی خوشم اومد نمیدونم چرا

شاید اصلا به من ربطی نداشته باشه

اما همینجوری پشت سر هم دارم گوش میکنم

اینم لینک دانلود اهنگ:

http://david021.persiangig.com/audio/Majid%20Kharatha%20-%20Halgheh.mp3

 

+ تاريخ شنبه 26 / 7 / 1390برچسب:مجید خراتها حلقه,متن,Mp3,ساعت 18:0 نويسنده A_mohammad |

با این که قدیمیه اما حال میده

امروز که 2باره بهش برخوردم گفتم بزارمش تو وب

 

با یه يک شکلات شروع شد
من يک شکلات گذاشتم تو دستش اونم يک شکلات گذاشت تو دستم
من بچه بودم اونم بچه بود
سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد
ديد که منو ميشناسه
خنديدم
گفت دوستيم؟
گفتم دوست دوست
گفت تا کجا؟
گفتم دوستي که تا نداره
گفت تا مرگ
خنديدمو گفتم من که گفتم تا نداره
گفت باشه تا پس از مرگ
گفتم: نه نه نه نه تا نداره
گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده ميشن يعني زندگي پس از مرگ
باز هم با هم دوستيم؟
تا بهشت تا جهنم
تا هر جا که باشه منو تو با هم دوستيم
خنديدمو گفتم تو براش تا هر جا که دلت مي خواد يک تا بزار
اصلا يک تا بکش از سر اين دنيا تا اون دنيا
اما من اصلا براش تا نميزارم
نگام کرد نگاش کردم باور نميکرد
مي دونستم اون مي خواست حتما دوستيمون يک تا داشته باشه
دوستي بدون تا رو نميفهميد !!

گفت بيا برا دوستيمون يک نشونه بذاريم
گفتم باشه تو بذار
گفت شکلات باشه؟
گفتم باشه
هر بار يک شکلات ميذاشت تو دستم منم يک شکلات ميذاشتم تو دستش
باز همديگرو نگاه ميکرديم يعني که دوستيم دوست دوست
من تندي شکلاتامو باز ميکردم ميذاشتم تو دهنم تندو تند مي مکيدم
ميگفت شکمو
تو دوست شکموي مني وشکلاتشو ميگذاشت توي يک صندوقچه کوچولوي قشنگ
ميگفتم بخورش
ميگفت تموم ميشه مي خوام تموم نشه برا هميشه بمونه
صندوقچش پر از شکلات شده بود
هيچکدومشو نمي خورد
من همشو خورده بودم
گفتم اگه يک روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن يا کرمها اون وقت چي کار ميکني؟
ميگفت مواظبشون هستم
ميگفت مي خوام نگهشون دارم تا موقعي که دوستيم و من شکلاتمو ميذااشتم تو دهنمو مي گفتم نه نه نه نه تا نه دوستي که تا نداره !!

يک سال دو سال چهارسال هفت سال ده سال
بيست سالش شده
اون بزرگ شده من هم بزرگ شدم
من همه شکلاتامو خوردم
اون هم رو نگه داشته
اون اومده امشب تا خداحافظي کنه
مي خواد بره اون دور دورا
ميگه ميرم اما زود برميگردم
من که ميدونم اون بر نميگرده
يادش رفت به من شکلات بده
من که يادم نرفته شکلاتشو دادم
تندي بازش کرد گذاشت تو دهنش
يکي ديگه گذاشتم تو اون دستش گفتم بيا اين هم آخرين شکلات براي صندوقچه کوچولوت
يادش رفته بود يک صندوقچه داره برا شکلاتاش
هر دوتا رو خورد
خنديدم
ميدونستم دوستي اون تا داره اما دوستي من تا نداره
مثل هميشه
خوب شد همه رو خوردم
اما اون هيچ کدوم رو نخورده
حالا با يک صندوقچه پر از شکلاتهاي نخورده چي کار ميکنه؟

+ تاريخ چهار شنبه 25 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 18:0 نويسنده A_mohammad |

این پست یکی از اهنگ های

مرتضی سرمدیه

خیلی خیلی بهم حال داده

از زبون خودم براتون نوشتمش.....

 

همیشه از خودم میپرسم

چرا اونایی که دم از رفاقت میزنن

 تو لحظه های بی کسی قیدتو راحت میزنن

 

کاش که دوستی ادما مثل دوستی دستو چشم بود

اگه دقت کرده باشین هر عوضوی از بدنمون که درد میکنها

اون چشمه که گریه میکنه یا وقتی چشم گریه میکنه این دسته

که بر میگرده اشک چشامونو پاک میکنه

یه روز از پریا پرسیدم عشق غم داره یا شادی

میدونی چی گفت،گفت محمد عشق نه غم داره نه شادی عشق فقط

انظاره فقط انتظاره......................

 

من بارها به خودم میگم تو طول های دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست

پس زندگی کن بخاطره کسی که دوسش داری...

اما از همه ی اینا که بگذریم کاش میشد به زمانی برمیگشتیم که تنها غم زندگیمون

شکستن نوکه مدادمونو ترکیدنه بادکنکمون بود

شاید نقاش خوبی نباشم

اما تمام لحظه های بی تو بودنو درد کشیدم

تو نبودی ببینی از غم تو چی کشیدم

 

دیدید تو بازی فوتبال وقتی کسی زمین میخوره

داور سریع میدوئه و میگه:

میتونی ادامه بدی

کاش زندگی مثل بازی فوتبال بود تا زمین میخوردیم

یکی میومد میگفت میتونی ادامه بدی

 


من همیشه نگاه مردم رو حس کردم

همیشه مردم با ساکت نیگا کردنشون بهم میگفتن

خوش بحالش چقد شاده چقد خندونه

دله مردم چی میدونه که من دنیای دردم

 

ادم تنها نشه نمیتونه بفهمه درد تنهایی چیه

البته منظورم از تنهایی این نیست که ادما تنهات بزارن نه

منظورم از تنهایی از خود دور شدنه

خدا نکنه کسی با خودش تنها باشه

چرا که ذره ذره داغون میشه

 

همیشه میگن بهترین روزاتو به کسایی هدیه کن

که تو بد ترین روزات کنارت بودن

اما نه تنها تو بدترین روزام کسی کنارم نبوده

بلکه اگه بهترین روزیم داشتم همونا خرابش کردن

حالا فهمیدین متنام چرا اینقدر غم دارن.......!

 

+ تاريخ سه شنبه 24 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 18:0 نويسنده A_mohammad |

سلام به دوستای گلم

نمیدونم امروز بازم چی شد بهم

بد جور دلم گرفته

دلم که میگیره باید برم قلیون بکشم

بعد از این اپ میرم تا شب قلیون بکشم

این مطالبی که گذاشتم هر کدوم به نوعی

داغونم کردن خیلی باهاشون حال کردم

الان که 2باره خوندمشون دلم بدتر گرفت

گفتم بذارمشون تو وب

خوب دیگه برم اینارم تقدیم میکنم به شما:

راستی نظراتونو که بیام بخونم میتونه حالمو عوض کنه

:

 

 

 


ادامه مطلب
+ تاريخ دو شنبه 23 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 16:39 نويسنده A_mohammad |

 

گاهی وقتها آنقدر می شکنیم

 

که دیگر

چیزی برای شکستن باقی نمی ماند

وقتی تمام قلبت چون شیشه بی ارزش پنجره ای شسکت

نوبت آرزوهایت می رسد

یکی یکی برایت می شکنند

تمام تکه هایش روی نفست هموار می شود

وتو

نفس کشیدن را فراموش می کنی

و جالب اینکه

همه این کارها را کسی می کند

!!!که ادعای عاشقیش از اینجا تا هفت آسمان عشق بود

!!!اینکه کداممان عوض شده ایم مهم نیست

 

!!!لحظه ها در گذرند و در این میان فقط عشق است که یتیم مانده است

+ تاريخ یک شنبه 22 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 18:2 نويسنده A_mohammad |

 

 

من عاشق شطرنج هستم....چون یاد گرفتم همیشه موجودی باهوش تر هم هست...حتی زمانی که باشم مست از قدرت...همیشه باور داشتم زندگی مثل شطرنج ، یک بازی که من سرباز این بازیممممم ..


اما نمی دونستم چرا من روی زمین یه جسم اضافه ام...با انکه می دونستم زمین با حرکت کنسل کننده خودش سرباز خورشیده...اما من سرباز کیم..خدایا مهره اول حرکت کرد..
پا های من خسته اند...پا های تو چطور....چشمهای من غمگینن ...چشمهای شما چطور...من خسته ام از همه چیز...خستگی تو از چیست...پس
حرکت نکن...نفس نکش...پلک نزن...فقط منتظر باش...

 

 


فقط یه نگاه میگه ..بکن دوباره بازی چون پشت تو نبود تا حالا کسی ...اما الان هست همه بچه ها همراه حق متعالی..
حالا حرکت کن،نفس بکش،پلک بزن،چون این بار ما برنده ایم.....

پس تو هم مثل من مجرمی ،چون چشم هایت را بستی............
تو هم مجرمی در این دنیا پس حفه شو نکن از من دفاع پس حکم امشب من اعدام من نیست..اعدام دست جمعی ما هاست..
خدایا چرا دوباره مات شدم...پس همه مهرها رامیشکنم تا دیگه بازی نکنم...می دونی تو مثل من نیستی..جاهای دور توی ذهنت نرفتی....چیزای بد ندیدی...تا حالا در حال مستی ..باد تمام زندگیت را نبرده...
اما حکم من اعدام است...تا حداقل از دنیا انتقام بگیرم..من مجرم...جرم ..اینه به میوه ممنوعه نزدیک شدم...حکم اینه که گفتم...راه توبه هم ندارم..چون من جسدم...شاید بعد از مرگم آذاد بشم از این زندان گمنام....
اینجا هرکس رفیقه بچگی هاشو، کشته باشه برنده است

+ تاريخ پنج شنبه 21 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 18:0 نويسنده A_mohammad |

نرفته قولم از یادم، هنوزم ساده و صافم
دارم اندازه‏ی قلبت، با اشکام، عشق می بافم

تا روزی که تو برگردی، به این در خیره می مونم
اگرچه دوری از دستم، تو دوستم داری، می دونم

هنوز خالیه جات اینجا، هنوزم من وفادارم
هنوزم توی این خونه، من از هرچی دوتا دارم

یه وقتایی دوتا بشقاب میچینم، تو میگی سیرم
یه وقتایی بدون تو، باهات مهمونی می گیرم

منم کابوس شبهات، تویی رویای هر روزم
واسه هرشب دعا کردن، دارم سجاده می دوزم

اگر پای درختی خشک، با اشکام، آب می‏ریزم
خودم حالیمه بی جونه، ولی از عشق، لبریزم

همش حس می کنم هستی، نمی خوام دیگه تنها شی
یه حسی می گه که باید، همین دور و ورا باشی

تو از شمعی، من از بادم، تو از شیشه، من از سنگم
ولی برگردی قول می دم، دیگه باهات نمی جنگم

درخت خشک این خونه، با اشکام خیس و نم داره
اگرچه جون نمی گیره، دلم تنهاش نمی ذاره

از اون روزی که تو رفتی، هوای خونمون سرده
دیگه چند روز که، عطرت، از این خونه، سفر کرده

بذار بد باشه رفتارت، بهم بی مهری کن بازم
فقط برگرد که من بی تو، با این دنیا نمی سازم

تو پیشم نیستی اما من، می خندم توی تنهایی
تو رویاهام یا من اونجام، یا تو، همیشه اینجایی

عزیزم، چت شده بازم
چیه؟ چرا باهام قهری
شنیدی درد دلهامُ؟
آره، کلش رو از بهری

بیا برگرد به اون روزا
من بشناس، تو می تونی

نمی دونی چه دلتنگم
تو این، شبهای بارونی...

 

+ تاريخ جمعه 20 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 17:0 نويسنده A_mohammad |

 

می خواهم بنویسم و بگم

هر چی که تو دلم می گذره

می خواهم بگم و گوش کنید

چی به سرم اومده...........

نمی دونم از کجا باید شروع کنم

نمی دونم باید به کی بگم و

چی کار کنم..................

نمی دونم کجا باید احساسمو بیان کنم

نمی دونم باید کی رو محکوم این زندان کنم؟

خسته شدم از دنیا و دورنگی ها

تنها بودم .....................

غریب بودم..................

وقتی که قلب من شکست

برای کسی مهم نبود

همه رفتند....................

این دل من تنها شد.........

سراغمو نمی گیره کسی

چقدر سریع.................

چقدر زود..................

فراموش شدم..............

وموندم توی این تنهایی

.

.

.

.

.تنهایی تنها کسی بود که تنهایم نگذاشت

+ تاريخ شنبه 19 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 19:56 نويسنده A_mohammad |

 

وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم،


 

وقتی پیدایش کردیم دنبال عیب هایش می گردیم،


 

وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایش می گردیم...


 

و باز تنهاییم...

 

آنگونه كه تنهايي را ميخواستم نيافتم..

آنگونه كه خود را ميجستم باز نيافتم..

و حال اينجايم،همين گوشه ي دنيا..

جايي كه آنقدر كوچك است كه كوچكم كرده..

جايي دور،خيلي دور..

نزديك به شما ولي دست نيافتني..

مرا دريابيد،ببينيد،بشنويد..

مرا بخوانيد،مرا بفهميد..

مرا بخواهيد،مرا بخواهيد..

مرا از صميم قلبتان بخواهيد،همينگونه كه هستم..

دورتر از واقعيت،دورتر از حقيقت و دورتر از همه ي شما ميشوم..

طوري كه باز اين تنهايي را ،اين غربت نشيني غم آلود را به دركنارتان بودن ترجيه ميدهم..

و باز با خود خود تنها ميمانم..

 

 

 

+ تاريخ چهار شنبه 18 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 15:22 نويسنده A_mohammad |

به نام کسی که جدایی رو آفرید تا قدر باهم بودنو بدونیم.

 

خیلی سخته بعد از چند سال تازه بفهمی که دوست داشتنش دروغ

بوده ولی بازم بهت بگه دوست دارم. خیلی سخته طعم واقعی مرگو

بچشی ولی صبح که چشماتو باز میکنی ببینی بازم نمردیو یه روزدیگه

رو باید بازم با خاطره هاش شروع کنی, ولی اون دیگه پیشت نیست,

پیشت نیست ولی انگار هر لحظه کنارت ولی تو پیش اون بودیو

هیچوقت ندیدت, این مثل اون میمونه, تو رو گریه بندازه تو اونوبخندونی

ولی اون یکی دیگه رو خوشحال کنه. خیلی سخته بهت بگه دوست

دارم ولی نمیخوامت, میگن با یادش باید زندگی کنی ولی تا کی

خوابشو ببینی, میگن ناامید نشو آخه درد ناامیدی رو نکشیدن چون

ناامیدی و تنهایی و گریه تنهاهدیه هایی بوده که اون بهت داده ولی تو

تموم زندگیتو بهش دادی. خیلی سخته بهش دل ببندیو دلتو بشکونه,

تو هم میتونستی دلشو بشکونی ولی اینکارو نکردی چون خیلی

دوسش داشتی. خیلی سخته بزرگترین آرزوت مرگ باشه ولی اون

بتونه با یار تازه رسیدش خیلی راحت زندگی کنه بعد کل ثروتت که

عشقت بوده با کاخ آرزوهاتو یکجا خراب کنه, اونوقت زیر آوار بی مهری

و تنهایی از فقر محبت و دوست داشتن تا آخر عمر بشینی و زار زار

گریه کنی. خیلی سخته آرزوت کسی باشه که از این و اون بشنوی

براش هیچ اهمیتی نداشتی, حالا دیگه آرزوی نبودنتو میکنه. خیلی

سخته وقتی یادت میاد که حتی با شنیدن اسمش اونقدر خوشحال

میشدی که دوست داشتی داد بزنی ولی حالا با دیدنشم چیزی جز

عذاب نصیبت نمیشه چون اون دیگه واسه تو نیست. خیلی سخته بعد

از چند وقت که میبینیش اشک تو چشمات حلقه بزنه ولی اشکات

فقط واسه خودت مهم باشند. خیلی سخته جرات هر کاری رو داشته

باشی به امید اینکه کوه پشتته ولی وقتی یرگردی و پشتتو نگاه کنی

ببینی یه عمر پشتت به دره بوده, حالا اون دیگه عشقش یه نفر دیگه

هست اصلا تو براش مهم نیستی, اصلا رسم بازیه قایم موشک زمونه

اینه, تو چشم میذاری و من قایم میشم ولی تو یکی دیگه رو پیدا

میکنی.

 

 

+ تاريخ دو شنبه 17 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 21:20 نويسنده A_mohammad |

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی.

باید آدمش پیدا شود.


باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد.

سنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی

نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند.

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی. صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشیش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان.

توی میهمانی اگر نگاهت کرد. اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد. اگر هوایت را داشت. اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی. برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی.

برای یکی یک چقدر زیبایی. برای یکی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها ازت فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها.

سواستفاده کردن. به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند.

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

 

عجیب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

+ تاريخ دو شنبه 16 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 13:27 نويسنده A_mohammad |
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 15 صفحه بعد