لحظه ها چه سخت میگذرند...

Single ...یاد گرفته ام تنهایی را به بودن درجمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم ... Single

لحظه ها چه سخت میگذرند

با اینکه میدانم

عاقبت تلخش را

باید بگذرم از عشقم

باید انرا به مالک اصلی

بسپارم و بروم

تا اینکه دیگر نبینم

رخ زیبای محبوبم

خدایا گله دارم

از این غرور فولاد صفت

که هرگز به خاطر عشقم نشکست

از عجز قلب در برابر عقل

از ناتوانی زبانم

نتوانستم بگویم وحال

بایداورا به معشوقش

بسپارم حال که باهرقدم

فرسخ ها از او دور میشوم

فقط صدای خنده های او

نزد عشق خودش

را میشنوم اه

که صدای شکستن قلب من

در صدای خنده های ان دختر

 گم شد و هرگز به گوشش نرسید

حال

آرزویم خوشبختی اوست

وآزادی من

از بند این عشق

ناکام وتلخ

ورهایی

وتنهایی...



نظرات شما عزیزان:

یه دختر
ساعت22:06---17 مهر 1390
باشه اصراری ندارم، کاملا اتفاقی تو بلاگفا وبتو دیدم اسمش جالب بود اومدم دیدمش، باشه پس به عنوان یه دختر که کلی ازت بزرگتره بهت میگم که بچسب به اهداف بزرگ تو زندگیت، این یه نصیحت نبود یه تجربه بود ، خدافظ
پاسخ:ممنونم ازت من اهداف بزرگی دارم بازم بهم سر بزن نطرات برام با ارزشه


یه دختر
ساعت21:53---17 مهر 1390
پس این همه غصه چیه تو وبلاگت ؟ تو کل وبلاگت از عشق از دست رفتت گفتی حالا میگی درگیر عشق خاصی نشدی؟ چرا حرفات با هم تناقض داره؟
پاسخ:اره کسی رو دوست دارم اما نمیخوام در موردش حرفی بزنم.


یه دختر
ساعت21:21---17 مهر 1390
من کیم؟! یه دختر که تو کتش نمیره یه پسر سر این چیزا این طوری داغون بشه. نگفتی حالا تو واقعا یه پسری؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا چند سالته؟ نکنه دچار عشق دوران نوجوونی شدی؟
پاسخ:اره یه پسر تنها تنهای تنها 17 سالمه اما دچار عشقه خاصی نشدم


یه دختر
ساعت20:07---17 مهر 1390
اون کیه؟! خب اونی که دوسش داشتی دیگه، معلوم هست چته؟
پاسخ:من تو کفم که تو کی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یه دختر
ساعت22:46---16 مهر 1390
وبلاگم lock شده، حالا اونم میدونست که ان قد دوسش داری، اصلا از کجا میشناختیش؟
پاسخ:chi migi? oon kie?


پر از سوال بی جواب
ساعت11:13---16 مهر 1390
سلام
اومدم بگم گاهی اوقات باید بری منم رفتم اما اگه رفتم واسه غرورم نبود باید می رفتم چون از روی احساس داشت تصمیم میگرفت و میدونم روزی این احساس تموم میشد و جای خودش رو به عقل می داد من از اون موقع ترسیدم از روزی که منو دیگه نخواد یا دیگه براش معنایی نداشته باشم یا اینکه تکراری بشم


مهرداد اشک9
ساعت0:24---16 مهر 1390
سلام...آخی وبلاگت حس داره

یه دختر
ساعت23:31---15 مهر 1390
نمیدونم چرا ولی نمی تونم باور کنم که یه پسر از از دست دادن یه دختر این طوری داغون شه. یعنی باور کنم که واقعا تو یه پسری؟
پاسخ:نمیدونم یعنی باورکنی!؟ ادرسه وبتو برام بزار


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ یک شنبه 15 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 11:24 نويسنده A_mohammad |